آغاز ماه سوم
حالا ما وارد سومین ماه سفرمان شده ایم همسفر دوست داشتنی تمام لحظه های من!
حالا بدن من به حضور تو کم کم عادت کرده است و واکنش هایش کمتر است... حالا عجله ای برای آمدنت مثل روزهای نخست ندارم...بودن تو توی من مثل بودن بارقه های نخستین عشق است در تپش های قلب زائری گیج... بودن تو به من حس قشنگی می دهد که از توصیفش عاجزم... من مثل کسی که از سیاره ای دیگر آمده است و برای اولین بار با پدیده خورشید روبرو شده است و روی صندلی نشسته است و طلوع و بالا آمدن و غروب به دقت خورشید را می نگرد و فکر می کند این اولین و آخرین باری است که با این پدیده روبرو شده است ، نشسته ام و پدیده خورشید را توی قلبم نظاره می کنم... حالا تو به ساحت رویاهایم هم پا گذاشته ای.... آمدنت به ساحت های جدید زندگی ام مبارک نازنین شصت و دو روزه من!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی