طوی
یک صدایی مدام می خواند فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی..
حرکات حمید طوری شده است که انگار در سرزمین طوی است...
مثل صبح های مدینه کم حرف است و حرکاتش آرام...
من از تقدس های پاشیده توی خانه کمی دلخورم...مثل وقتی که بخواهی جلوی کسی که ازش رودربایستی داری دراز بکشی بس که خسته ای...
حالا که تو درون من آرامی انگار از کوچولانیت درآمدی... انگار هی باید کفش هایم را دربیارم که در سرزمین مقدس طوی هستم...
من اما لج می کنم... از تو کمی خجالت می کشم...
حالا تو چی هستی؟ تو که سه گرم بیشتر نباید باشی چرا سنگینی طوی را بر دوش های من رها می کنی؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی