جام شراب
کوچولوي ناز دوست داشتني من!
من اين روزها خيلي خوبم. تو براي من حکم جام شرابي را داري که هر روز جرعه جرعه مي نوشمت و سرمست مي شوم و مدام غزل خوان تو مي چرخم...
تو که بوي شرابت تمام اتمسفر خانه را، تمام کوچه ها و خيابان هاي مشرف به خانه ام را پر کرده است. اين پياله گرانبهاي شراب تمام حيات و واقعيت زندگي مرا جلاء بخشيده است آنقدر که اين روزها براي مقاله نوشتن و درس خواندن هم انرژي دارم.
سرم خوش است و به بانگ بلند مي گويم
که من نسيم حيات از پياله مي جويم
پياله جنون انگيز من تو حالا 10 سانتي متر شده اي و 65 گرمي. در صورتت ابروها مژه ها و موهاي پراکنده اي نمايان شده است. تو آنقدر رشد يافته اي که دستهايت را از ناحيه مچ و آرنج خم و راست مي کني و مي تواني آنها را مشت کني.
تو صداي قلب مرا مي شنوي...
سرم به دنيي و عقبي فرو نمي آيد
تبارک اله از اين فتنه ها که در سر ِ ماست