کودک نوشت هاي من

تشکيل ضربان قلب

1390/3/1 10:18
نویسنده : نرگس
130 بازدید
اشتراک گذاری

مطب دکتر شلوغ است ...دارم زبان شناسيشعر مي خوانم... جملات را چندباره مي خوانم اما حواسم به زبان شناسي نقش گرا نيست...نمي فهمم نظام سيستمي نقشي زبان هليدي چه فرقي با آراء سوسور و چامسکي دارد... دلم پيش توست...تويي که آمدهاي و مرا بي تاب کرده اي..تويي که آمده اي و سيستم تنفسي مرا تغيير داده اي ...ردپاي تو، توي همه من هست...توي گلبول هاي قرمزي که زن به آرامي با سرنگ از رگ دستمن مي کشد بالا ...توي شش هايم ...توي ضربان قلبم...رد پاي تو تمام مرا فرا گرفته...من داغم و نفسم بالا نمي آيد از بس که تو زيادي براي من....لحظات به کندي ميگذرد و من احساس درد مي کنم توي دلم توي کمرم... و کمي توي قلبم... آري توي قلبم درست مثل لحظات قبلاز لبيک گفتن در غروب شجره...کتاب را مي بندم و به تو فکر مي کنم..به تو که يکانديشه مستقل خواهي بود...يک نظام زباني مستقل ..با دانشي مستقل...

 

نوبتم مي شود... سکوت تمامم را ميگيرد... دکتر ،زن جدي اي هست اما با حوصله ... مي گويد دو هفته ديگر بيا اصلاببينيم ضربان قلبش تشکيل مي شود يا نه ... دلم هري مي ريزد...اشک مي آيد توي چشمهايم... مگر کلاس است؟ مگر مي شود کسي اين کلاس را کنسل کند... مگر... دلم ريختهاست و نمي توانم قطره هاي دلم را جمع کنم و بيايم بيرون ... مبهوت  و آهسته قدم برمي دارم.. خدا جلوتر گفته بود:" لا توجل انا نبشرک بغلام عليم.... بشّرناک بالحق فلا تکن من القانطين ...."" نترس همانا ما ترا بشارت مي دهيم به فرزندي دانا... به حق بشارت مي دهيم پس از نوميدان مباش..."

             

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)